خنیا یا موسیقی ( از زبان عربی و برگرفته از واژه (Mousika) μουσική در زبان یونانی )، هنر بیان و انتقال احساس از طریق صوت و آوا اسـت، مثل نقاشی کـه انتقال و بیان احساس از طریق کشیدن طرح ها اسـت و یا سینما کـه بیان و انتقال احساس و پیام خاصی از طریق تصاویر می باشد.
هفت هنر برتر انسان:
هنر اول= موسیقی
هنر دوم= حرکات نمایشی و رقص
هنر سوم= هنرهای ترسیمی، «نقاشی ، خطاطی و …»
هنر چهارم= هنرهای تجسمی، «معماری، مجسمه سازی ، شیشه گری و …»
هنر پنجم= ادبیات «نویسندگی، شامل شعر ، داستان ، فیلمنامه و…»
هنر ششم= هنرهای نمایشی، تئاتر و …
هنر هفتم= سینما
موسیقی یا آهنگ (در ادبیات پارسی کهن به آن خُنیا هم می گویند) یک فعالیت یا حرفه اسـت که از صدا یا سکوت تشکیل می شود که عناصر اصلی تشکیل دهنده آن: ملودی، هارمونی و ریتم اسـت کـه ملودی توسط زیر و بمی صداها بـه وجود می آید.
ریشه کلمه «خُنیا» از لغت پارسی خونیاک و لغت اوستایی هونواک گرفته شده اسـت. هونواک از دو بخش هو «بـه معنای نیک و خوش» و نواک «بـه معنای نوا» ساخته شده اسـت کـه مجموعا هونواک را می توان نوای خوش معنی کرد.
واژه موسیقی هم از لغت یونانی و برگرفته از واژهٔ Mousika» μουσική و مشتق از واژهٔ Μοῦσαι» می دانند. مهم ترین عامل بـه وجود آورندهی موسیقی صدا و ریتم همراه با هنر بیان احساسات بـه وسیله آواست.
موسیقی در بیان متفکرین و صاحب نظران بزرگ:
ارسطو (از فیلسوفان یونان باستان):
موسیقی را یکی از شاخههای ریاضی معرفی کرد و فیلسوفان اسلامی هم نظر او را پذیرفتهاند مانند ابن سینا کـه در کتاب خود در بخش ریاضی از موسیقی نام برده است. ارسطو در جای دیگری میگوید: موسیقی حکمتی اسـت کـه نُفوس بشر از اظهار آن در قالب الفاظ درمانده است بنابر این آن را در قالب اصوات ظاهر میسازد.
افلاطون:
او می گوید موسیقی یک ناموس اخلاقی اسـت کـه روح بـه جهانیان، و بال به تفکر و جهش بـه تصور، و ربایش بـه غم و شادی و حیات بـه همه چیز میبخشد. موسیقی روح انسان را مناسب و هماهنگ می کند و استعداد پذیرش عدالت را در وی بر میانگیزد.
ابونصر فارابی:
از نظر ابونصر فارابی (از بزرگ ترین فلاسفه و دانشمندان ایرانی عصر اسلام) موسیقی علم شناسایی اَلحان و شامل دو علم اسـت؛ علم موسیقی عملی و علم موسیقی نظری.
ابوعلی سینا:
از نظر ابوعلی سینا (دکتر، ریاضیدان، منجم، فیزیکدان، شیمیدان، زمینشناس، شاعر، منطق دان و فیلسوف ایرانی) موسیقی علمی اسـت ریاضی کـه در آن از چگونگی نغمهها از نظر ملایمت و سازگاری، و چگونگی زمانهای بین نغمهها بحث می شود.
بتهوون:
بتهوون (موسیقیدان و آهنگساز برجستهی آلمانی) آهنگ یا موسیقی را مظهری می داند عالیتر از هر علم و فلسفهای. از نظر او موسیقی هنر زبان دل و روح بشر و عالیترین تجلی قریحه انسانی اسـت. بتهوون می گوید: “آنجا کـه سخن از گفتن بازمیماند موسیقی آغاز می شود”.
ابن خردادبه (جغرافیدان، تاریخنویس و موسیقیشناس ایرانی):
موسیقی آن اسـت کـه تـو را شاد کند و برقصاند و بگریاند و اندوهگین کند و جز آن هر چـه باشد رنج و بلاست.
موسیقی ذهن را لطیف و خوی را ملایم و جان را شاد و قلب را دلیر و بخیل را بخشنده می کند، آفرین بر خردمندی کـه موسیقی را پدیدآورد.
هگل (فیلسوف بزرگ آلمانی):
آنچه موسیقی متعلق بخود می داند همان اعماق زندگانی درون شخص اسـت موسیقی هنر خاص روح اسـت و بـهطور مستقیم بـه روح خطاب می کند.
واگنر:
آهنگساز، رهبر ارکستر، نظریهپرداز موسیقیدان و مقالهنویس آلمانی در تعریف آهنگ می گوید: مـن موسیقی را تنها وسیله لذت گوش بـهشمار نمیآورم بلکه آنرا محرک قلب و مهیج احساسات می دانم. موسیقی عالیترین هنرهاست. موسیقی متعلق بـه دل اسـت و جایی که دل نیست موسیقی هم وجود ندارد.
نیچه:
فیلسوف، شاعر، منتقد فرهنگی، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی معتقد اسـت کـه تمام پدیدهها در مقایسه با موسیقی تنها نمادند. زندگی بدون موسیقی اشتباهی بزرگ بودهاسـت.
– Home –